آسمان بلاگ

من و توهمات من!

آسمان بلاگ

من و توهمات من!

هی می خواستم بنویسم، نشد!

   هی می خواستم بنویسم، نشد!
   کمی خسته ام. کلنجار برای جا افتادن در محیط کار جدید، مقدار زیادی انرژی ازم گرفته. اینترنت درست و حسابی ندارم. اصلن وقتش را هم ندارم. دیشب با دوست گرامی، بحث می کردیم و انتقاد می کردیم و حرص می خوردیم تا یازده و نیم شب. بعدش پیشنهاد داد که بشینیم فیلم ببینیم! دایره زنگی! تا یک و نیم طول کشید ولی من تا حدود 3 خوابم نبرد. حالا هم از بس خمیازه کشیده ام، فکم درد میکنه!
   آدمهای اینجا فرق می کنند! نمی تونم بگم چه جوری، چون ممکنه وبلاگم را پیدا کنند و بعدش خر بیار و باقالی بار کن! ولی خب، در کل یه جورایی بهتر از محیط خشن و بی اخلاق و بی فرهنگ قبلی هست. باز خدا را شکر.
   پنج روز بیشتر نیست که اومده ام ولی دلم برای گلپوش تنگ شده. در این یک سال گذشته، بیشتر اومدن و رفتن و کار کردن در عسلویه، اذیتم میکنه. دیگه خیلی داره سخت میشه. و اینکه هر روز عاشقتر از قبل میشم، بیشتر عرصه را بهم تنگ میکنه. (خب، چکار کنم؟ زنمه! دوستش دارم!! :دی )
   امروز تولد حمیده. پوریا واسه کادوش، دعوتمون کرده که سه تایی بریم «بوف»! من هم یه کتاب بهش میدم و یه پک سی دی از تمام کارهای علیرضا افتخاری. مطمئنم که هر دوش را دوست خواهد داشت و خیلی به کارش خواهد آمد.
   اسم اون کتاب هست: «پنج زبان عشق»، از «گری چاپمن». کتاب فوق العاده ایه. حتمن بخونیدش. به درد همه جور آدم و ار هر سن و جنسی می خوره. من و گلپوش تا حالا به پنج نفر هدیه دادیمش. ولی هنوز نشده که یه آمار درست و حسابی بگیریم ببینیم چقدر رو زندگی اونها اثر مثبت گذاشته. شما هم بخونید و اگه تونستید، ما را هم از نتیجه اش با خبر کنید. واسه من یکی که معجزه کرد!
فعلن!

نظرات 2 + ارسال نظر
گلپوش شنبه 16 آذر 1387 ساعت 12:39

وای مرسی! نمی دونم چی بگم...
امیدوارم هر روز که میگذره همه چی خوبتر از قبل باشه!!!
من، تو ،زندگی...

Ãmir دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 16:12 http://fancies.wordpress.com

از وقتی نوشتی خمیازه، تا الان که سه دقیقه و سی و شیش ثانیه گذشته ازش دارم خمیازه میکشم! فکر مردم که نیستی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد