آسمان بلاگ

من و توهمات من!

آسمان بلاگ

من و توهمات من!

سگ باهوش

  ممکنه این متن را قبلن خونده باشید؛ ولی شاید باز خوندنش خالی از لطف نباشه:



قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود: « لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه راگرفت و رفت .

قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد .

سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند .

اتوبوس آمد, سگ جلو آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی آمد دوباره شماره آنرا چک کرد؛ اتوبوس درست بود؛ سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.

اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.

سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. اینکار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد.

سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیداری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.

مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد. قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار میکنی دیوانه؟ این سگ یک نابغه است. این باهوش ترین سگی ست که من تا بحال دیدم.

مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار توی این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!!



--------------------------------------------------------------------------------


نتیجه اخلاقی :

اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود.

و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است.

سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است.

پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته هایمان را بدانیم.

حسین پناهی

برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هرمفهومی نشسته ایم و همه ی چیز های تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم!به نظر میرسد انسان آسانسورچی فقیری است که چرخ تراکتور می دزدد! البته به نظر میرسد! … تا نظر شما چه باشد!

احساس عجیب و جدید!

  

   گاهی واسه یه  لحظه و بصورت جرقه ای زودگذر، احساس زنها در لذتی که از حرف زدن میبرن را حس میکنم؛ و اون هم موقعیه که داریم با دوستم علی، اطلاعات جدیدمون در مورد کامپیوتر و اینترنت و موبایل را با هم Synchronize میکینم یا اشکالاتمون را از هم میپرسیم. پریروز که بهش زنگ زدم، وقتی تلفن خود به خود قطع شد، دیدم نزدیک چهل و پنج دقیقه است که داشتیم حرف میزدیم و من نفهمیدم و تازه هنوز یه چیزهایی هم مونده بود که بهش نپرداخته بودیم! خودم دیگه شرمم شد دوباره زنگ بزنم!!

دانلود

افتاده ایم به دانلود فیلم و نرم افزار.
خداوندا! این اینترنت پرسرعت تمام وقت را از ما بگیر!! (البته 6-4 عصر داشته باشم ها!!!)