-
هنوز!
سهشنبه 16 آبان 1391 16:02
و هنوز هم زنده است...
-
آگهی!
شنبه 18 تیر 1390 17:44
این وبلاگ زنده است! (گفتم که گفته باشم.)
-
توضیح!
شنبه 16 بهمن 1389 16:50
نه اینکه حرفی برای گفتن نیست. امکان نوشتن نیست!
-
هعییییی...
جمعه 12 آذر 1389 17:58
دلم میخواد باز بنویسم ولی چون بیشتر روزهای ماه را سر کارم و اینترنت ندارم٬ نمیشه. این بلاگ اسکای عقب مونده هم امکان این را نداره که با ایمیل بشه مطلب پست کرد. هعییییی...
-
آزمایش!
یکشنبه 15 فروردین 1389 11:59
-
همین!
چهارشنبه 4 فروردین 1389 16:11
می نویسم که نوشته باشم! همین!
-
test...
جمعه 13 شهریور 1388 22:44
testing my colleague's cellphone to see if it works for posting into blogsky.
-
حکایت وبلاگ نویسی ما هم، حکایت جنهم ایرانیان شده است!
چهارشنبه 11 شهریور 1388 16:24
هم حال که حس نوشتن آمده، وقتش نیست. حکایت وبلاگ نویسی ما هم، حکایت جنهم ایرانیان شده است:حس هست، وقت نیست. وقت هست، حس نیست. هردو هستند، اینترنت نیست... هیهـــــــــات!
-
حیف که اینجا توی عسلویه٬ دستم از دار دنیا کوتاهه!
دوشنبه 15 تیر 1388 08:41
حیف که اینجا توی عسلویه٬ دستم از دار دنیا کوتاهه و نمیتونم اونجور که باید تو اینترنت فعالیت کنم. شرمنده! اینجا سر کار که اینترنت ندارم و کافی نت رفتن همَ خسته و کوفته و تو این هوای گرم و شرجی٬ خداییش خیلی سخته! می مونه اینترنت موبایل که تازه وصل شده٬ که این بلاگ اسکای لامصب هم با موبایل سازگاری نداره و نمیشه با موبایل...
-
مادر هاشم٬ سرایدار خوابگاه ما٬ مرد...
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1388 18:41
مادر هاشم٬ سرایدار خوابگاه ما٬ مرده. مهم این نیست که مادرش مرد چون سخت بیمار بود و براش بهتر شد که مرد. مهم اینه که هاشم بیست و یکی دو ساله ی کم سواد -و متاسفانه با ضریب هوشی پایین- حدود ۲۵۰ تومان حقوق میگیره ٬ اون هم توی عسلویه٬ درحالی که چند تا خواهر و برادر کوچکتر از خودش داره و پدرش هم از کار افتاده است و خرج همه...
-
تقصیر از وب2 است که نمی گذارد این وبلاگ مادر مرده را به روز کنم!
دوشنبه 5 اسفند 1387 14:20
نمی شود اینجا بنویسیم! مگر این وب 2 می گذارد؟! لعنت بر آن کسی که فرندفید و توییتر را به ما معرفی کرد!! اگر در اینترنت ما را جستجو کردید و به اینجا رسیدید، لطفن سر خر را کج کنید (!)* و با آدرسهای زیر بیایید: http://friendfeed.com/daryoosh http://twitter.com/daryoosh...
-
دیوارها
جمعه 20 دی 1387 22:01
دیوارها و موانع برای متوقف کردن ساخته نشدهاند، آنها به این منظور ساخته شدهاند که درجه تلاش و سرسختی افراد مقاوم را به رخ بکشند و ثابت کنند. رندی پاش Randy Pausch
-
خواب!
دوشنبه 9 دی 1387 10:44
چند روزه از خواب که بیدار میشم, اعصابم خرد و خاک شیره! نمی دونم چرا. شاید به خاطر خوابهای دری وری ایه که چند شبه پشت سر هم می بینم. تا میاد حال و اعصابم جا بیاد، کلی طول میکشه. تو خواب، یا دعوام شده با کسی، یا خبرهای ناراحت کننده می شنوم یا... . یعنی به خاطر پر خوریه؟! ؟-:
-
رفتار دیگران٬ استرالیا٬ اعصاب!
جمعه 22 آذر 1387 09:10
گاهی به این نتیجه می رسم که خواهرم راست می گفت که آدمها هر جور که خودشون بخوان باهاشون رفتار میشه.در مورد خودم که درست از آب دراومده. اصولن باهام بدرفتاری نمیشه؛ مگر اینکه طرف منو نشناسه و همچنین بالادست من و هم بسیار بی تربیت باشه. ولی یاد گرفته ام طوری با دیگرون رفتار کنم که به خاطر احترام زیادی که بهشون میگذارم،...
-
افتخاری به سبک پاپ می نیوشیم!
پنجشنبه 21 آذر 1387 09:55
این روزها همه افتخاری گوش می کنند؛ شما چطور؟! افتاده ایم بر دور افتخاری به سبک پاپ گوش کردن و ول کن هم نیستیم. ما اصولن در مورد موسیقی اینطور هستیم و اغلب شور یک چیزی را در می آوریم. و حال هم آنقدر به این بنده ی خدا گوش می کنیم تا اینکه روزی برسد که از شنیدن صدایش کهیر بزنیم. ولی انصافن صدای بهشتی ای دارد و روحمان را...
-
زندگی اینترنتی مان!
سهشنبه 19 آذر 1387 14:35
در حال حاضر تمام زندگی اینترنتی مان خلاصه می شود در چک-میل!! دیگر نه می شود بتوییتیم٬ نه اینکه ببلاگیم...
-
هی می خواستم بنویسم، نشد!
شنبه 16 آذر 1387 10:45
هی می خواستم بنویسم، نشد! کمی خسته ام. کلنجار برای جا افتادن در محیط کار جدید، مقدار زیادی انرژی ازم گرفته. اینترنت درست و حسابی ندارم. اصلن وقتش را هم ندارم. دیشب با دوست گرامی، بحث می کردیم و انتقاد می کردیم و حرص می خوردیم تا یازده و نیم شب. بعدش پیشنهاد داد که بشینیم فیلم ببینیم! دایره زنگی! تا یک و نیم طول کشید...
-
کاش...
چهارشنبه 13 آذر 1387 18:13
کاش وضعیت اینترنت و مخابرات و اینها٬ طوری بود که میشد هر لحظه که آدم هوس می کرد چیزی توی وبلاگش بنویسه یا توییت کنه٬ راحت و بدون فوت وقت میتونست. درسته که الآن ایرانسل این کار را راحتتر از قبل کرده٬ ولی باز هم کافی نیست چون هم سرعتش رضایتبخش نیست و هم اینکه هر جایی خط نمیده. کاش این وضعیت بهتر بشه. شک ندارم کلی تو...
-
می توییتیم!
سهشنبه 12 آذر 1387 18:14
حس وبلاگ نویسی که نباشد٬ می توییتیم!! http://twitter.com/Daryoosh
-
شهود!
پنجشنبه 30 آبان 1387 09:00
همین دیروز در حمام در مورد همکارم که دوست صمیمی و قدیمی ام هم هست، شهودی بهم دست داد و به نتیجه ی جالبی رسیدم که خودم هم کف کرده بودم! نمیتونم اینجا بنویسم، چون هم خودش ممکنه اینجا را بخونه، هم کسان دیگه ای از دوستان هستند که هم آدرس این وبلاگ را دارند، هم می دونند من دارم در مورد کی حرف مینویسم! ولی احساس خوبی بهم...
-
انگار باید به حال خودش رهایش کنم...
پنجشنبه 30 آبان 1387 08:41
گاهی احساس میکنی بعضی دوستان را باید به حال خودشان بگذاری. انگار این طور بیشتر احساس خوشبختی میکنند.
-
یک جو غرور!
پنجشنبه 30 آبان 1387 08:24
خوبه که زن٬ دیگه یه جو غرور را داشته باشه! البته فقط یه جو!
-
قالب!
سهشنبه 28 آبان 1387 22:46
قالبی جدیدی از سایتی به دستمان رسید و در اسرع وقت٬ به کارش بردیم. باشد که رستگار شویم!
-
من و سعید و شطرنج!
یکشنبه 26 آبان 1387 22:30
در زمان بچگی، دوست و هم بازی شطرنجی داشتم به اسم «سعید دیباجی». اسمش را به عمد کامل می نویسم که اگر روزی در اینترنت سرچی زد، به اینجا برسه و خوش خوشانش بشه!! شطرنج ممنوع بود و داشتن و بازی کردنش، حکمی داشت در حد و حدود زنای محارم! ما هم که مثل هر بنی بشر دیگه ای که از چیزی که محروم شد، بیشتر بهش حریص میشه، تو کف شطرنج...
-
عشق به وقت مهاجرت!
جمعه 24 آبان 1387 22:47
گلپوش میگه تو وبلاگها خونده که عشق، به تحمل روزهای اول مهاجرت کمک میکنه. من میگم چون خدا و گلپوش حمایتم میکنند، واهمه ای از مهاجرت ندارم. اون میگه... من میگم...
-
و علیکم لا تنقصوا عیشکم بالتوئیتر!
چهارشنبه 22 آبان 1387 07:19
در کتب قدیم بلاگستان فارسی،حدیث متواتری نقل شده است بدین مضمون که: و بر شما (ایمان آورندگان دنیای مجازی) باد تا عیش و لذت خود را (از مفصل نوشتن در وبلاگتان) با لذت زودگذر توئیتر ناقص نکنید!
-
درد استخوان!
یکشنبه 19 آبان 1387 16:49
استخون دردم شروع شده! به خاطر بی اینترنتی توی محل کار جدید! الآن دست به دامن ایرانسل شدم. به زور دوتا خط میده! ببینم میشه باهاش دو کلام چهچه بزنم یا ببلاگم یا نه!!
-
حال به حال!
پنجشنبه 16 آبان 1387 15:53
وقتی عاشق گلپوش شدم، به بیژن پیامک دادم که: گمونم گرفتارش شدم! بیژن این پیامک را بیشتر از دو سال نگه داشته بود و یک روز به گلپوش نشونش داد. نمی دونم گلپوشم چه حالی شد، ولی من که چنان حال به حالی شدم، حال به حال شدنی!!
-
آواز در حمام...
چهارشنبه 8 آبان 1387 11:04
وقتی دیگه تو حمام خوابگاه آواز نمی خونم، بدون که حالم خرابه.
-
گزارش وضعیت آب و هوا - عسلویه!
دوشنبه 29 مهر 1387 08:00
خداییش اونقدرها هم که میگن هوای عسلویه بد نیست!!! اینجا 15 دی تا 15 فروردین بهاره، ولی خب، بقیه اش تابستونه!! ولی الآن که بیرون بودم، دیدم انصافن چه هوای خوبیه! آخه ما از صنایع آلوده کننده ی هوا کمی دوریم! داشتم فکر می کردم: اگه بهشت لب دریا باشه، حتمن هواش مثل الآنه عسلویه است!!!!